صفحات

۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

کنفرانس در واشنگتن، فوریت اقدام برای حفاظت اشرف، مسئولیتهای دولت آمریکا و ملل متحد



۲۸اکتبر ۲۰۱۱ (۶آبان۱۳۹۰)
قسمت اول


سفیر میچل رئیس مدیر سیاست‌گذاری وزارت‌خارجه آمریکا ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵:
صبح به‌خیر. خانمها، آقایان،
مهمانان گرامی، حضار در جلسه و کسانی که در سراسر جهان این جلسه را نگاه می‌کنید و عاشق آزادی و دموکراسی هستید، از این‌که مرا دعوت کردید متشکرم.


من مفتخرم که با شما و در همان پنل با این همه خدمتگزاران برجسته دولتی باشم. چند هفته پیش پرزیدنت اوباما اعلام کرد که همه نیروهای آمریکایی تا قبل از پایان دسامبر امسال از عراق بیرون کشیده خواهند شد. دلایلی که رئیس‌جمهور برای تصمیمش اعلام کرد مورد نگرانی ما نیست.


ولی آن‌چه امروز ما را نگران می‌کند تأثیراتش برای امنیت و حفاظت ساکنان کمپ اشرف است، هر میزان نفوذ کاهش یابنده‌ای که دولت آمریکا هنوز روی عراق دارد، وقتی نیروهای آمریکایی درکشور نباشند.


به‌نقل از مقامات عراقی گفته شده که آنها تا پایان امسال کمپ را می‌بندند و ساکنان را به جای دیگری در داخل عراق منتقل می‌کنند. هیچ‌کس نباید این توهم را داشته باشد که این برای ساکنان به چه معنی است.


در خاطراتش، پرزیدنت بیل کلینتون با جزییات دردآوری ندامت عمیق خود را از کنار ایستادن و کاری نکردن درحالی‌که ۸۰۰هزار نفر در رواندا، یک دهم کل جمعیت کشور، قتل‌عام می‌شدند بیان می‌کند.


همسر پرزیدنت کلینتون حالا وزیر امور خارجه است و قدرت درمان بی‌عدالتی در کمپ اشرف را دارد. هیچ‌کس از وزیر خارجه کلینتون نمی‌خواهد نیرو بفرستد یا کمک متحدان اروپایی‌مان را این دفعه بخواهد. تنها کاری که باید بکند این است که مجاهدین را از لیست خارج کند.


زمان کوتاه است و نیاز به‌عمل فوری است و علائم امیدوار کننده‌ای برای ما در این نبرد وجود دارد. تحولات جدیدی بوده که شروع به حمایت از نیروهای عدالت و آزادی می‌کند. به‌طور خاص تمایلات مثبتی در سازمان ملل‌متحد و داخل دولت آمریکا بوده است. اجازه بدهید به‌طور خلاصه در مورد هر کدام صحبت کنم.


اول سازمان ملل متحد، کمیسر عالی حقوق‌بشر سازمان ملل درخواستهای ساکنان اشرف که خواستار موقعیت پناهندگی شده‌اند را قبول کرده است و کمیسر عالی در حال در نظر گرفتن این تقاضاها پیش می‌رود.


در همین حال ساکنان کمپ اشرف حالا رسماً بر طبق قانون بین‌المللی متقاضی پناهندگی هستند که به آنها لایه دیگری از حفاظت در برابر خشونت توسط رژیم ایران و عراق می‌دهد.


همه اینها پیشرفت است و این ماجرا در چارچوب جهت‌گیری بزرگتری است که جامعه بین‌المللی بی‌اراده نایستاد که صرفاً تماشا کند تا غیرنظامیان بی‌گناه لیبیایی قتل‌عام شوند. من معتقدم و می‌دانم شما هم موافقید که جامعه بین‌المللی مسئولیت حفاظت از ساکنان بی‌گناه کمپ اشرف را دارد. صرفاً ممکن نیست که کنار ایستاد و کاری نکرد. اگر ”دیگر هرگز“ به ساکنان بنغازی اطلاق می‌شود، به ساکنان کمپ اشرف هم اطلاق می‌شود.


جامعه بین‌المللی نمی‌تواند ادعا کند که سختی‌هایی را که ساکنان هر روز با آن مواجهند نمی‌داند، بعد از حوادث اوایل امسال در ۸آوریل، نمی‌تواند. ۶ماه پیش ۳تعهد توسط سازمان ملل و جامعه بزرگتر بین‌المللی وجود نداشت: امروز دارد. کمیسر عالی سازمان ملل و دبیرکل ملل ‌متحد علناً وضع دردناک ساکنان کمپ اشرف را تأیید کرده‌اند، و ما امیدواریم که این منجر به دخالت بیشتر سازمان ملل ‌متحد شود.


یک جهت‌گیری دوم در داخل دولت آمریکا دارد واقع می‌شود. پیام شما، پیام ما به‌طور فزاینده‌یی به مقامات در بالاترین سطوح دولت آمریکا می‌رسد. در چند روز گذشته، وزیر خارجه کلینتون علناً تأیید کرد که او باید در مورد سرنوشت ساکنان اشرف تصمیم‌گیری کند. بنابراین برخی جهت گیریها مثبت هستند و در سمت درست حرکت می‌کنند ولی چالشها پابرجاست. ما بعد چکار می‌کنیم؟


اول، ما باید به توضیح دادن به سازمان ملل ‌متحد و دولت آمریکا ادامه دهیم که چرا برای آنها آن‌قدر مهم است که این موضوعات حل شوند. کمپ اشرف نیاز به حفاظت بین‌المللی دارد که باید فوراً تأمین شود. باید ناظران بین‌المللی ترجیحاً ناظران ملل ‌متحد در کمپ مستقر شوند تا از ساکنان محافظت کنند.


دوم این‌که دولت باید تشویق شود نقش تهاجمی‌تری در فشار علیه رژیم ایران داشته باشد. همه ما درباره توطئه اخیر رژیم ایران برای قتل سفیر سعودی و یک ساکن واشنگتن دی.سی که از جایی که امروز ما هستیم دور نیست خوانده‌ایم. اگر این امر موفق میشد، دهها شهروند آمریکایی در این حمله کشته و زخمی می‌شدند و با اینحال دولت طوری عمل می‌کند که‌گویی این توطئه یک سوءتفاهم ناچیز دیپلوماتیک است.


آنها به پروتکلهای دیپلوماتیک، استانداردهای بین‌المللی استناد کردند و توطئه تهران را یک نقض قانون بین‌المللی توصیف کردند. در آن شکی نیست ولی بگذارید آن را آنطور که هست بنامیم؛ یک حمله مستقیم علیه ایالات متحده، به عبارت دیگر این یک اقدام جنگی بود.


یک راه برای فرستادن پیام قوی به رژیم ایران این است که نتواند آمریکا را مرعوب کند خارج کردن فوری مجاهدین از لیست است.
این یک سیاست هوشمندانه علیه رژیم بی‌رحم ایران خواهد بود و با مسئولیت بین‌المللی ما برای حفاظت همخوانی دارد، به قولهایی که برای محافظت از ساکنان دادیم احترام قابل می‌شود و کار صحیحی است. من از وزیر خارجه می‌خواهم که این گام را بلادرنگ بردارد.
بسیار متشکرم.


افتخار دارم که سخنرانان برنامه را به شما معرفی کنم.
ژنرال ویلیام اس والاس، ژنرال والاس فرماندهی سپاه پنجم در ژوئیه ۲۰۰۱ را به‌عهده داشت. او فرماندهی سپاه را در جریان حملات به عراق در سال ۲۰۰۳ به‌عهده داشت. او به فرماندهی مرکز نیروهای مشترک ارتش آمریکا در ایالت کانزاس منصوب گردید. او به‌عنوان فرمانده فرماندهی آموزش و دکترین ارتش ایالات متحده در سال ۲۰۰۵ در ویرجینا منصوب شد.
لطفاً به همراه من به ژنرال والاس خوش‌آمد بگویید.


ارتشبد ویلیام والاس، فرمانده فرماندهی آموزش و دکترین ارتش ایالات متحده ۲۰۰۵ - ۲۰۰۸:
از معرفی شما بسیار متشکرم و همین‌طور به‌خاطر این‌که فرصت بودن در این پنل برجسته را امروز دارم ممنون هستم. در اول صحبتهایم، مایلم اظهاراتی در مورد بهار اعراب بکنم و بعد اظهاراتی در مورد این‌که چطور این تحولات جاری روی ایران و سیاست آمریکا تاثیر می‌گذارد و آخر سر هم موضوع کمپ اشرف.


یکی از چیزهایی که باید فهمید، محتوای تحولی است که بهار اعراب نامیده شده است. اول این‌که در هیچ موردی تغییر چه مثبت چه منفی، موفق یا ناموفق، تغییری که با حوادث اوایل امسال انتظار می‌رفت و وعده داده شده بود، مسیر کاملش را طی نکرده است.


هنوز خطوط دارند ترسیم می‌شوند و قوانین اساسی دارد نوشته می‌شود و احزاب سیاسی دارند شکل می‌گیرند و استراتژیها شکل می‌گیرند و همه آنها روی نتایج در ماهها و شاید سالها تاثیر می‌گذارد.


دوم این‌که به‌نظر می‌رسد در تحلیل حوادث اوایل امسال، نباید از یک قلم موی بزرگ با رنگی واحد استفاده کرد. منظورم این است که اگر‌چه برخی در مطبوعات و برخی چهره‌های سیاسی دنبال تشابهات در این حوادث هستند و بعد تعمیم دهند که‌گویی آن شباهتها یک روند منطقه‌یی یا حتی جهانی را تشکیل می‌دهد، به‌نظر من همان قدر مهم می‌آید که بفهمیم هر کشوری که از بهار اعراب متأثر شده شرایط منحصربه‌فردی دارد که باعث شده تغییر یا تلاش برای تغییر ممکن شود و آن شرایط را نباید کم بها داد یا زیاد تعمیم داد.


حالا که در مورد تعمیم اضافه دادن صحبت کردیم، بگذارید دقیقاً همین کار را بکنم. من مطمئنم که هر کدام از شما حوادث بهار اعراب را با یک دید متفاوت دیده‌اید و در مورد چگونگی، چرایی شکل گرفتن آنها نظر داده‌اید. من هم همین کار را کردم. جنبه‌هایی از آن حوادث که به‌نظر من بیشترین تأثیر جهانی را داشته است، سه جنبه هستند: اول تکنولوژی، دوم مقابله و نهایتاً تشکل سیاسی.


اول تکنولوژی، نیاز به گفتن نیست که استفاده از رسانه‌های اجتماعی یک ابزار بالقوه قدرتمند سیاسی شده است، از یک فراخوان برای تجمع در مصر تا شاید یک گردهمایی و فریاد برای اشغال وال استریت.


قدرت اینترنت در کاربردهایی نظیر تویتر و یوتوب و فیس‌بوک ثابت کرده است که گفتگوی آزاد و باز در اینترنت به وفور یافت می‌شود حتی اگر در یک جامعه مشخص وجود نداشته باشد. جنبه بعدی، مقابله و مقابله کنندگان است. وقتی به حوادث سال گذشته نگاه می‌کنیم، به‌نظر می‌رسد بین مقابله و مقابله کنندگان در کشاکش تغییر و حفظ وضعیت موجود، رابطه‌یی وجود دارد.


در آن مناطقی که دولتی بر سر کار است، صرفنظر از پیچیدگی‌هایش می‌تواند وفاداری مقابله‌کنندگان را فرماندهی کند، خواه به نظامی، خواه شبه‌نظامی، یا پلیس یا هر۳ آنها، آن دولت احتمالاً می‌تواند از آن مقابله کنندگان به سرعت و با قاطعیت استفاده کند تا هرگونه ناآرامی اجتماعی را که ممکن است با آن مواجه شود سرکوب کند.


و بالاخره، جنبه تشکل سیاسی. این‌جاست که به‌نظر می‌رسد تغییر آهسته است، بعضی وقتها آنهایی که خودشان تغییر را پدید آوردند، سرخورده می‌کند. از دولت قدیم تا دولت موقت تا قانون اساسی جدید تا انتخابات جدید و غیره و غیره، به‌نظر می‌رسد که انتقال از نظم قدیم به جدید و پیشرفت به سمت نتیجه نهایی به‌طور دردناکی آهسته است.


در حوزه سازماندهی است که من یک خطر بالقوه را می‌بینم، ولی بگذارید توضیح دهم. فرضیه من ساده است. در جاهایی مثل خاورمیانه، احزاب سیاسی مخالف توسط دولتهایی که مدتها سر کار بوده‌اند، معمولاً سرکوب و گاه غیرقانونی اعلام می‌شوند.


این احزاب زیرزمینی می‌شوند و سازماندهی می‌کنند تا حیاتشان ادامه پیدا کند و همین سازماندهی است که آنها را وقتی روی زمین می‌آیند و تغییر قراراست صورت می‌گیرد، در موقعیت دلخواهی قرار می‌دهد. این برای من موضوع ایران را پیش می‌آورد و این‌که به‌طور مشخص‌تر چه پیامی می‌تواند در تهران در رابطه با بهار اعراب دریافت شود.


مشاهدات من نتیجه تقریباً حدس خالص هستند چون همان‌طور که مطمئنم همه شما آگاه هستید، توانایی ما برای دیدن و درک روند تصمیم‌گیری در ایران در بهترین حالت تیره است و این روند تحت تأثیر دینامیسم داخلی است که کاملاً فهم نشده است. با اینحال آن‌چه که روشن است این است که انقلاب اسلامی در ایران نتوانسته قول خود را برای برتری و موفقیت اجرا کند. همین‌طور روشن است که ایران در وسط یک تحول سیاسی است که احتمالاً خودش را در شرایطی که رژیم ایران به دور بعدی انتخابات سراسری نزدیک می‌شود، بارز می‌کند.


بنابراین پیامهایی که در تهران ممکن است دریافت شده باشد چه هستند؟ اولی، به‌نظر واضح است و آن قدرت رسانه‌های اجتماعی و اینترنت است. کنترل خدمات‌دهندگان اینترنتی همین حالا برقرار است. دولت ایران از کنترل مقابله ومقابله‌کنندگان بهره می‌برد. رژیم جمهوری اسلامی به‌نظر می‌رسد برای خودش یک شرایط اضطراری یا بحران دائمی درست کرده است.


رهبری غیرنظامی ایران به‌طور منظم از سپاه پاسداران انقلاب و سایر عوامل برای سرکوب مخالفت داخلی استفاده می‌کند. با اینحال مؤسسات غیرنظامی، که در بسیاری از کشورهای دیگر قدرت نظامی را محدود می‌کنند، در رژیم ایران ضعیف‌تر از آن هستند که این کار را بکنند.


نتیجه، یک افزایش مستمر در قدرت سپاه است و سپاه به‌نظر می‌رسد اعمال فشار سنگینی روی جامعه می‌کند برای رسیدن به اهدافش که با اهداف مردم ایران همسویی ندارد. و درحالی‌که سپاه پاسداران قدرتش اضافه شده است، قدرتهای غربی تمایل به مذاکره با سیاستمداران غیرنظامی که ناتوان از انجام‌کاری هستند، دارند اگر اصلاً تصمیم به چنین کاری بگیرند.


نتیجه خالص یک ایران گستاخ‌تر و تهاجمی‌تر است که آمریکا و منافع منطقه‌ایش را در تلاش برای مورد شناسایی قرار گرفتن به‌عنوان قدرت برتر در منطقه به چالش می‌کشد و در همان حال در پی کنار گذاشتن نفوذ قدرتهای خارجی است. سیاست اخیر آمریکا در پاسخ به تهدید رژیم ایران همواره متناقض بوده است.


رژیم ایران کماکان به آزمایش خط قرمزهای آمریکا و متحدان ادامه می‌دهد و آمریکا به سعی برای مهار و بازداشتن ادامه خواهد داد. و تنها چیزی که می‌تواند این معادله نامتوازن خطرناک را تغییر دهد بهار اعراب ۲۰۱۲ است.


در مورد کمپ اشرف. در سال ۲۰۰۳، به‌عنوان فرمانده سپاه پنجم در عراق، من مسئولیت امنیت بخش شمالی کشور را داشتم. در آن زمان، ما شواهدی ندیدیم که مجاهدین باید به‌عنوان یک سازمان تروریستی نامگذاری شود. بنابراین ما برای تحویل دادن سلاحهایشان مذاکره کردیم و حفاظت آنها را نه به‌عنوان تروریست بلکه به‌عنوان یک سازمان نظامی را تأمین کردیم.


انتظار من در آن زمان این بود که خروج از لیست صورت می‌گیرد و ساکنان کمپ اشرف موقعیت پناهندگی را که شایسته آن هستند دریافت می‌کنند. در طول ۸سال هیچ چیزی عوض نشده، بجز فوریت موضوع. خروج از لیست کار درستی است که باید بلافاصله صورت گیرد و بدون آن پیشرفتی نمی‌تواند صورت گیرد یا از یک فاجعه انسانی پیش رو جلوگیری نمی‌شود.
بسیار متشکرم.


میچل ریس: ژنرال هیو شلتون، به‌عنوان چهاردهمین رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا در اکتبر سال ۱۹۹۷، ۲دوره به‌عنوان مشاور اصلی نظامی رؤسای جمهور کلینتون و بوش بود. او هم‌چنین مدال افتخاری طلای کنگره و هم‌چنین ۴مدال خدمت ممتاز دفاع ملی به همراه ۲مدال خدمت ارتش، لژیون شایستگی، ستاره برنز برای شجاعت و قلب بنفش را دریافت کرده است. در سال ۲۰۰۱، الیزابت دوم ملکه انگلستان به او نشان شوالیه اعطا نمود. ژنرال شلتون.


ارتشبد هیو شلتون رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۱:
بسیار متشکرم. متشکرم. خانمها و آقایان از استقبال گرم شما بسیار سپاسگزارم.
خطاب به ساکنان کمپ اشرف درود می‌فرستم؛ سلام علیکم.
۶۵روز باقی مانده است. سخت است که بپذیریم ۱۰ماه از زمانی گذشته است که من همینجا در مقابل شما و برخی همکاران برجسته ایستادم و در رابطه با فوریت حذف نام سازمان مجاهدین خلق از لیست صحبت کردم.


این تصمیم هم در آن زمان و هم امروز به یک اندازه ساده است، اما وزارت امور خارجه ما با بی‌حالی و سستی از تصمیم‌گیری طفره می‌رود آن هم در شرایط کنونی که کمپ اشرف با وضعیتی بسیار خطیر با خطر بالقوه برای جانها مواجه است. از طرف چه کسی؟ از طرف دولت مالکی در عراق که تحت کنترل رژیم ایران است.


اجازه بدهید چند لحظه‌ای حقایق را برشماریم. حقیقت اول: رژیم فعلی ایران که صادرکننده تروریسم است مانده است که چه دعاوی را مطرح کند تا بگوید سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی است.


آنها به تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۹۷۹ اشاره می‌کنند و البته اخیراً هم سعی کردند طرح حمله به سفیر عربستان در این‌جا را به مجاهدین نسبت دهند. آنها تلاش کردند که بگویند این مجاهدین بود که این کار را انجام داد، چیزی که وزارت امور خارجه مکرراً آن را رد کرد.


حقیقت دوم: دادگاه استیناف ۱۵ماه پیش به وزارت‌خارجه گفت شما قانون را با نام‌گذاری مجاهدین در لیست سازمانهای تروریستی بدون در نظر گرفتن حق دفاع، نقض کرده‌اید و به این وزارتخانه دستور داد شواهد خود را ارائه دهد. اما تا به‌حال، وزارت امور خارجه هیچ‌گونه شواهدی را در اختیار نگذاشته است. چرا؟ چون هیچ‌گونه شواهدی برای در اختیار گذاشتن وجود ندارد. دلیلش این است.


حقیقت دیگر این است که وزارت‌خارجه در گردن گذاشتن به این امر شکست خورده است و عبارت شکست در واشنگتن حرف قابل توجهی است. آنها در گردن گذاشتن به حکم دادگاه استیناف شکست خورده‌اند. بله، حالا ما چگونه وزارتخانه یا دولتی داریم که حتی یک حکم دادگاه را هم رعایت نمی‌کند؟


حقیقت بعدی: سازمان مجاهدین برخلاف آن‌چه که رژیم ایران سعی کرده آن را جلوه دهد یک فرقه نیست. رژیم سعی می‌کند به ما القا کند که مجاهدین سازمان قابل اعتمادی برای رهبری تغییری که مردم ایران بسیار مستحق آن هستند و به نفعشان است نیست.


حقیقت دیگر: بیش از ۳۰تن از مقامات ارشد سابق دولتی، از هر ۲حزب و بدون کوته‌بینی، با یکدیگر هم‌صدا شده‌اند تا به‌طور رسمی از حذف نام مجاهدین از لیست حمایت کنند. اینها افراد متشخصی هستند که برخی امروز صبح در مقابل شما صحبت می‌کنند. در آن گروه برجسته افرادی نظیر وزیر دادگستری سابق موکیزی، رئیس پیشین اف.بی.آی و دوست خوب من لوئیس فری، رئیس ستاد مشترک ارتش پیتر پیس، سفیر سابق ضدتروریسم در وزارت‌خارجه سفیر دل دیلی، که امروز این‌جا حضور دارد، و هم‌چنین تمام سخنرانان این جلسه، می‌باشند.


آنها افراد با حیثیت و دارای اخلاقیات والایی هستند که نمی‌توان از پشتیبانی آنها برخوردار شد مگر این‌که خودشان با قاطعیت باور داشته باشند که چنین پشتیبانی صحیح است و فقط به این دلیل پشتیبانی می‌کنند.


آنها به همین خاطر این چنین سخت و به‌نظر من در بسیار موارد شجاعانه جنگیده‌اند تا مطمئن شوند که نام مجاهدین از لیست نه فردا بلکه امروز حذف خواهد شد. ۶۵روز باقی مانده است. آمریکا ساکنان کمپ اشرف را در سال ۲۰۰۳ در ازای دادن تضمین حفاظت طبق کنوانسیون چهارم ژنو سلاح مجاهدن را تحویل گرفت. در این امر تغییری حاصل نشده است، هرچند که ما منطقه‌یی را که کمپ اشرف در آن قرار دارد به کنترل دولت عراق واگذار کرده‌ایم، اما هم‌چنان مسئول امنیت آنها هستیم.


حقیقت دیگر: در آوریل امسال، درحالی‌که نیروهای مالکی وارد کمپ شدند و (۳۶) تن از ساکنان را به قتل رسانده و صدها تن دیگر را مجروح کردند، آمریکا دست به هیچ اقدامی نزد. و این به‌رغم قول و تعهد ما بود و هم‌چنین به‌رغم این بود که در آن زمان نیروهای ارتش ما در فاصله نزدیکی مستقر بودند.


حقیقت دیگر: آمریکا هم‌چنان سالیانه میلیاردها دلار به دولت عراق کمک مالی می‌کند و این ادعا که ما بعد از عقب‌نشینی نیروها از عراق دیگر از اهرمهایی برخوردار نیستیم تا روی آن دولت تاثیر بگذاریم یک دروغ به تمام معناست. ما دارای اهرم تآثیرگذاری هستیم. ما ابزار بسیاری در دستگاه ملی خود داریم. از جمله ابزار دیپلوماتیک، سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، و بله اقتصادی.


و در حقیقت ما باید از ابزار اقتصادی خود جهت کسب اطمینان در رابطه با تضمین حفاظت برای ساکنان کمپ اشرف استفاده کنیم. اگر این‌گونه نشود، باید از سرازیر کردن میلیاردها دلار کمک مالی سالیانه به سوراخ موشی که هیچ کنترلی روی آن نداریم پرهیز کنیم.


ما ابزار بسیار قوی اقتصادی در این کشور داریم، اما باید آن را با شجاعت سیاسی و دیپلوماتیک همراه کنیم. باید شهامت سیاسی و دیپلوماتیک استفاده از این ابزار را داشته باشیم. به این معنا که هم وزیر خارجه و هم در نهایت پرزیدنت اوباما باید دست به کار شوند.


حقیقت بعدی این است که رژیم ایران خطرناک‌ترین رژیم صادرکننده تروریسم در جهان معاصر است. فکر نمی‌کنم کسی باشد که این حقیقت را رد کند. حتی لیبرال‌ترین مقامات هم باید به شما بگویند که این حرف درست است.


اگر رئیس سابق اف.بی.آی لوئیس فری در این‌جا حضور داشت، می‌توانست به این حقیقت شهادت دهد که رژیم مسئول بمب‌گذارها در برج خوبر بود که منجر به کشته شدن شماری از آمریکاییها شد و اخیراً هم سعی داشت در پایتخت کشور ما و جلوی چشم وزارت‌خارجه علیه سفیر عربستان طرح بمب‌گذاری اعمال کند.


حقیقت دیگر: وزیر دفاع پانتا، اخیراً به رژیم ایران در رابطه با دخالتهای نظامی در سراسر جهان هشدار داد.


حقیقت دیگر: قطعنامه فراحزبی در کنگره وجود دارد که به وزیر خارجه ارسال شده و خواستار لغو لیست‌گذاری مجاهدین شده است. این بسیار قابل ملاحظه است چرا که ما همه می‌دانیم که چقدر دشوار است که یک اقدام فراحزبی را در این شهر انجام داد، که کوته‌بینانه هم نباشد.


حقیقت دیگر: خانم رجوی، رهبر شجاع و کاریسماتیک و رئیس‌جمهور منتخب مقاومت یک برنامه ۱۰ماده‌ای را ارائه داده که تضمین می‌کند مردم ایران از همان حقوق و مزایا و آزادیهایی برخوردار خواهند شد که دیگر ملتهای آزادیخواه در سراسر جهان تجربه می‌کنند.


اما این طرح اول باید اعمال شود تا تأثیرگذار باشد. به این معنی که مردم ایران نیازمند تغییر رژیم استبداد مذهبی و ظالمی هستند که در ایران امروز تحت حاکمیت آن زندگی می‌کنند.


حقیقت دیگر: سازمان مجاهدین خواستار منابع مالی نیست، تنها چیزی که به‌دنبال آن است به‌رسمیت شناختن این است که آنها گروهی هستند که به آزادی مردم ایران معتقدند و می‌توانند در جنگ علیه تروریسم و استبدادی که رژیم ایران در جهان معاصر نمایندگی می‌کند، شرکت داشته باشند.


اینها به روشنی حقایق غیرقابل انکاری هستند که در رابطه با مجاهدین صدق می‌کند و لغو نامگذاری تروریستی را الزام‌آور میسازند.


امیدوارم کارکنان به‌وضوح بوروکراتیک وزارت خارجه، خانم کلینتون وزیر امور خارجه را نسبت به فوریت این موضوع مطلع ساخته و خود نیز نسبت به موضوعی که امروز پیش روی آنها است درک کاملی داشته باشند.


نیروهای تحت کنترل رژیم ایران مالکی آماده‌سازی کرده، در خارج از کمپ اشرف تجمع نموده‌اند و طرحشان را تکمیل می‌کنند.


درست است که کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل ‌متحد موقعیت پناهندگی سیاسی و به قول خودشان پناهجو را در مورد ساکنان کمپ اشرف اعلام کرده و این اولین قدم است، اما با این حال دبیرکل ملل ‌متحد هنوز نیروهای ناظر دائمی را برای استقرار در کمپ مأمور نکرده است.


بسیار حیاتی است که این ناظران در صحنه حضور داشته باشند تا تضمین کنند که می‌توانند در رابطه با فعالیتهایی که در آن‌جا رخ می‌دهد گزارش تهیه کنند و به دیگران در دنیا فرصت عکس‌العمل بدهند. بسیار ضروری است که ما از شهروندان غیرمسلح و بیگناهی که در حال حاضر در کمپ اشرف حضور دارند حفاظت کنیم.


ما هم‌چنین دارای ابزاری هستیم که این نتیجه را تضمین کند. ما در سازمان ملل ‌متحد از قدرت تآثیرگذاری قابل توجهی برخورداریم و دارای اهرمهایی هستیم که اسمشان اهرمهای دیپلوماتیک و اقتصادی است.


ما باید از ابزار اقتصادی قطعاً استفاده کنیم تا مطمئن شویم که چنین اقدامی صورت خواهد گرفت و مجدداً باید گفت که لازمه این کار شهامت سیاسی است. این امر با وزیر امور خارجه آغاز می‌شود اما در نهایت به پرزیدنت اوباما می‌رسد.


امروز ما در واقع در مقطع حیاتی در رابطه با کمپ اشرف قرار داریم.


چه اقداماتی را باید اتخاذ کرد؟ از نظر من، وزارت امور خارجه در وهله اول باید بلادرنگ لیست‌گذاری سازمان مجاهدین را لغو کند.


به یاد داشته باشید که همین نامگذاری بود که عراق برای پاسخگویی به وزارت امور خارجه در رابطه با اقداماتش در ماه آوریل به آن تمسک جست. یعنی ما خودمان مجاهدین را به‌عنوان سازمان تروریستی نامگذاری کرده‌ایم. بنابراین باید این برچسب را حذف کرد و این کار باید همین امروز انجام گیرد.


و مجدداً ، خطاب به وزیر امور خارجه و پرزیدنت اوباما باید گفت که ما باید از اهرم اقتصادی خود استفاده کنیم و خواستار نیروی نظارتی تمام وقت و دائمی در کمپ اشرف شویم؛ نیرویی از طرف ملل ‌متحد برای حفاظت از ساکنان اشرف تا زمانیکه وضعیت نهایی آنها مشخص شود.


ما باید به مالکی اطلاع دهیم و در این‌جا عامدانه از کلمه «تقاضا» استفاده نمی‌کنم باید به او ابلاغ کنیم که اشرف را نمی‌توان قبل از تکمیل فرآیند کاری کمیساریای عالی حقوق‌بشر سازمان ملل در رابطه با ساکنان اشرف کاری بکند. ما باید به مالکی و رژیم ایران بگوییم که از مداخله در این فرآیند دست‌بردارند. ما همه می‌دانیم که آنها هر ۲در این پروسه دخالت داشته‌اند و باید در این مورد از آنها خلع‌ید کرده و به سازمان ملل ‌متحد اجازه داده شود که وظیفه‌اش را انجام دهد.


من خطاب به وزیر خارجه و پرزیدنت اوباما می‌گویم که از استفاده کردن از اهرم بزرگ اقتصادی واهمه نداشته باشید و از دولت مالکی بخواهید که تعهد ما نسبت به حفاظت از ساکنان کمپ اشرف را محترم بشمارد حتی به‌رغم فشارها از طرف رژیم ایران که متوجه مالکی است.


و مهمتر از همه می‌گویم: به یاد داشته باشید که ما دریچه بسیار باریکی داریم، یعنی ۶۵روز، که این اقدامات را به انجام برسانیم.
از شما بسیار متشکرم.


میچل ریس: دریاسالار جمیز لایونز، به مدت ۳۶سال در نیروی دریایی خدمت کرده، او فرمانده ناوگان دریایی آمریکا دراقیانوس آرام، که بزرگترین فرمانده نظامی در سراسر جهان است. دریاسالار لاینز، هم‌چنین به‌عنوان نماینده نظامی ایالات متحده در ملل متحد. به‌عنوان نایب فرماندهی عملیات دریایی در سال ۸۳ تا ۸۵، و به‌عنوان مشاور ارشد ستاد مشترک نیروهای مسلح مسئولیت داشته است. لطفاً به همراه من به ژنرال لاینز خوش‌آمد بگویید.


دریاسالار جیمز لاینز فرمانده ناوگان دریایی آمریکا در اقیانوس آرام ۱۹۸۵ - ۱۹۸۷:
خیلی متشکرم. من قطعاً خودم را هم نظر با همکارانم می‌دانم که خواستار خروج مجاهدین خلق ایران از لیست آمریکا هستند.

هفته گذشته، ما شکست آخرین نیروهای قذافی و کشته شدن نهایی خودش را دیدیم. بسیاری از تحلیلگران می‌گفتند ما حالا می‌توانیم توجهات‌مان را متوجه یمن و سوریه بکنیم.

آن چیزی که برای من از همه بیشتر جالب بود این بود که کسی رژیم ایران را در نظر نمی‌گرفت. البته تنها خبری که در آن ایران مطرح بود، طرح توطئه شکست خورده تروریستی علیه سفیر عربستان سعودی در واشنگتن دی.سی بود.

علاوه بر گستاخانه بودن این توطئه، بایستی یک هشدار بیدار‌کننده برای ما باشد که ببینیم رژیم ایران دارد در ونزوئلا و مکزیک و کل آمریکای لاتین چه می‌کند؟

برخی تحلیلگران روابط ما با رژیم ایران را به جنگ سرد تشبیه کرده‌اند. بگذارید این را به شما بگویم، این فقط یک جنگ سرد از جانب آمریکا بوده است.

حکومت مذهبی حاکم بر ایران برای ۳۰سال است که در جنگ با آمریکاست. آنها در تمام این مدت در یک جنگ مقدس بقول خودشان بوده‌اند که با گرفتن سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۹۷۹ شروع شد. به‌دنبال آن انفجار سفارت ما در بیروت در آوریل ۱۹۸۳ بود که همه کارمندان متخصص خاورمیانه‌مان را از دست دادیم. بعد از آن انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در لبنان بود که در ۲۳اکتبر ۱۹۸۳ صورت گرفت.

حالا من می‌خواهم شما را به آن مقطع تاریخی ببرم. ما شواهد غیرقابل انکار داشتیم که فرمان چنین حمله‌یی از تهران صادر شده بود. آنها به نزد سفیر ایران در دمشق رفتند و او مسئول این بود که رهبران گروههای تروریستی مختلف را در بیروت به‌کار بگیرد. و به فرمان تهران، سفیر رژیم به آنها دستور داد که تمرکزشان را روی نیروهای چند‌ملیتی بگذارند اما در رابطه با نیروهای تفنگدار آمریکایی یک عملیات محیرالعقول بایستی انجام بشود.

وی سپس به وزارت‌خارجه در رابطه با فرمانهایی که صادر کرده بود گزارش داد. این گزارش توسط آژانس امنیت ملی آمریکا ضبط شد و در ۲۷سپتامبر ۱۹۸۳ منتشر شد.

من در آن هنگام معاون عملیات نیروی دریایی بودم و من این پیغام را تا ۲۵اکتبر دو روز بعد از بمب‌گذاری دریافت نکردم.

این پیغام کجا بود؟ و چگونه بود که به دست من نرسیده بود، معمایی هست که تا امروز حل نشده است. اما در همان روز، رئیس اطلاعات مرکزی «بیل کیسی» به من گفت که اگر ما توانستیم کشف بکنیم که چه کسی عامل این بمب‌گذاری بوده است، آیا من طرحی می‌توانم بریزم که به عاملان این حمله تروریستی حمله کنیم؟ من گفتم البته.

آنها این گروه مسبب حمله را پیدا کردند، این گروه امل اسلامی که سلف حزب‌الله است بود. ما هواپیماهای بمب افکن‌مان را مسلح کردیم، نه یکبار بلکه ۲بار. ما ولی نتوانستیم اوکی نهایی برای شروع مأموریت‌مان را بگیریم.

به گفته فرمانده نیروهای تهاجمی کاریر، آدمیرال جری تاتل، این اقدام ما یک کار خیلی ساده‌ای بود. ما قرار بود که امل اسلامی را تماماً نابود کنیم. پادگان شیخ عبدالله قرار بود که به شکل مزرعه ذرت شخم زده در بیاید. ما تا به امروز داریم تاوان بی‌عملی‌مان در پاسخ گویی به این کار تروریستی را می‌دهیم.

ما آموزش، تسلیح و تأمین مالی تروریستیها توسط رژیم ایران را در عراق و افغانستان داریم که تا به امروز داریم با آنها می‌جنگیم. ما هم‌چنین اکنون شواهد متقن از دست داشتن رژیم ایران در حمایت از هواپیمارباهای ۱۱سپتامبر داریم.

این‌که رژیم ایران که قیمت جان هزاران آمریکایی، هم نظامی و هم غیرنظامی، را از ما گرفته است، کسی با آنها کاری ندارد بسیار برای من آزاردهنده است.

حکومت مذهبی حاکم بر ایران کماکان تحریمات ملل ‌متحد را نادیده گرفته است و برنامه سلاح اتمیش را رها نکرده است. بایستی برای همه روشن باشد که تحریمات اقتصادی و امتیازات باعث این نخواهد شد که آنها هدف خودشان که دست‌یابی به سلاح اتمی است را کنار بگذارند.

مقامات آمریکایی گفته‌اند که یک ایران اتمی قابل‌قبول نیست. ولی ته خط تضاد ما با رژیم ایران تنها از طریق تغییر این رژیم حل خواهد شد.

مشکل این است که از دوران حکومت پرزیدنت کارتر تا به الآن، ما اراده سیاسی برای اعمال پاسخ مناسب نظامی در هنگامی که بارها و بارها توسط رژیم ایران به چالش طلبیده شده‌ایم را نداشته‌ایم. با این وجود من معتقد هستم که گزینه نظامی‌بایستی کماکان روی میز بماند.

کنگره دلایل بیشتری دارد که با اقدامات اعلان جنگ رژیم ایران علیه ایالات متحده آمریکا فراتر از عراق چنین لایحه‌یی را تصویب کند. بنابراین، من معتقدم که کنگره بایستی چنین چیزی را تصویب کند و پرزیدنت اوباما بایستی لایحه آزادسازی ایران را امضا کند. در این صورت تغییر رژیم در ایران سیاست رسمی دولت ایالات متحده خواهد شد.

علاوه بر آن، من فکر می‌کنم که بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری بایستی برای حمایت از اپوزیسیون ایران به تصویب برسد، که در آن صورت الزاماً و به‌طور قطع بایستی مجاهدین خلق ایران را هم شامل بشود. من معتقدم که چنین اقدامی کاملاً با سیاست جدید پرزیدنت اوباما که رهبری از ته جبهه است همخوانی دارد.
خیلی از شما متشکرم، از این‌که در میان شما شرکت داشتم، خوشوقتم.
سايت مجاهدين

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر