صفحات

۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

مواضع متناقض رژیم جمهوری اسلامی در قبال درگیری ها در سوریه و غزه - حسین علیزاده (دیپلمات پیشین در فنلاند)



در دو سرزمين عربی آتش جنگ يکی برای ۸ روز در غزه زبانه کشيد و يکی برای ۲۰ ماه در سوريه ادامه دارد. در اين ميان مقايسه بين مواضع جمهوری اسلامی و متحدش حزب الله لبنان در قبال اين دو جنگ، نکته های مهمی را بر ما مکشوف می سازد چرا که مواضع دوگانه جمهوری اسلامی و متحدش (حزب الله) در برابر موضوعی واحد (کشتار مردم بی گناه) ما را به آن رهنمود می سازد که جمهوری اسلامی رژيمی گرفتار آمده در رفتار و مواضعی پارادوکسيکال( متناقض) است.

همين بس که با نگاهی به سيمای جمهوری اسلامی دريابيم چگونه کشتار مردم غزه در ۸ روز زير ذره رسانه های رسمی جمهوری اسلامی قرار گرفت ولی در عرض ۲۰ ماه از فجايع جاری در سوريه حتی يک تصوير دلخراش از «جنايات بشار اسد عليه مردم خودش» در تلويزيون جمهوری اسلامی به تصوير کشيده نشد.

تفاوت جنگ در غزه و سوريه

آنچه در غزه گذشت رويارويی ميان دو دشمن قسم خورده يعنی حماس و اسرائيل بود. بر کسی پوشيده نيست که منازعه اين دو، پيشينه ای دراز دارد. طرفين منازعه در جنگ ۸ روزه به قدر کافی دليل برای خصومت ورزی عليه يکديگر داشتند و دارند. طرفين نزاع در غزه از دو آئين، دو زبان و دو نژاد گوناگون هستند که برای زمين می جنگند. چنين تفاوت هايی دلايل کافی برای کينه و دشمنی و عداوت و جنگ را برای ۶ دهه تا بدانجا دامن زده که هر يک بقا خود را در گرو حذف ديگری می داند.

اما در سوريه چطور؟ طرفين منازعه نه بر سر سرزمين که بر سر حاکميت می جنگند. مخالفان بشار اسد به دنبال اصلاحات بودند که اينک سلاح در دست گرفته اند در حالی که طرفين نزاع عموماً از يک نژاد (عرب)، يک زبان (عربی) ، يک آيين (اسلام) و يک مليت (سوری) هستند.

آمار تلفات در غزه و سوريه

طی ۸ روز جنگ غزه، تعداد کشته شدگان از طرف فلسطينی بالغ بر ۱۶۰ نفر اعلام شده که بسياری از آنان را غير نظاميان تشکيل می دادند. چنين رقمی برای يک چنگ ۸ روزه بسيار زياد است خصوصاً آنکه مناطق مورد هجوم مناطق مسکونی بودند.

اما آمار و ارقام آن گاه وحشتناک است که ارتش يا شبه نظاميان حامی بشار اسد در صد ها مورد «جنايت عليه مردم خود» بيش از صد نفر را در هر حمله به قتل رسانده اند. کافی است گذری در رويدادهای دو سال گذشته سوريه کنيم تا به ياد آوريم در شهر های حماه، لاذقيه، دير الزور و... چند صد نفر در هرحمله مرگبار اسد به قتل رسيده اند که بسياری از آنان را زنان و کودکان تشکيل می دادند. اين در حالی است که اين جنايت برای ۲۰ ماه متوالی ادامه داشته است.

در اين ميان بسيار درخور توجه است که به اعتراف نصر الله در محکوميت حمله اسرائيل به غزه، وی اعلام داشته مواضع مورد حمله اسرائيل از پيش تعيين شده و «مجموعه اهدافی که اسرائيل در نوار غزه در نظر داشت به پايان رسيده و الان اسرائيل در حال بمباران دوباره و سه‌باره همان اهداف است». - سايت الف ۲۹ آبان ۹۱

اين خود اعتراف بزرگی است از سوی نصرالله که مطلقاً اسرائيل را به «حملات کور» به غزه متهم نمی کند. اين سخن تا بدانجا اهميت دارد که او خود اعتراف دارد اسرائيل پس از يک دور حمله به اهداف اعلام شده از آنجايی که قصد حمله کور را ندارد «در حال بمباران دوباره و سه باره همان اهداف است». اين اعتراف از آن رو مهم است که علل و عوامل ريشه دار خصومت و کينه ورزی اسرائيل و فلسطينيان را پيش تر برشمرديم و گفتيم که معادله حاکم بر نزاع اسرائيل – حماس، معادله ای است برای بقای يکی به شرط معدوم شدن ديگری.

بدين ترتيب و بنا به اعتراف شخصيتی همچون حسن نصرالله به رغم شروع جنگ اخير توسط اسرائيل، اين کشور قصد حمله کور به غزه را نداشته و گرنه در موازنه نابرابر قدرت نظامی دو طرف، اسرائيل توان به خاک و خون کشيدن چند ده هزار نفر را در يک ساعت داشت اما، حملات خود را محدود به مواضع مشخص شده نمود و بس.

اين در حالی است که ارتش و شبه نظاميان سوريه در حمله به مخالفان بشار اسد (هموطنان خود) تا سرحد جنون در پاکسازی شهرها از هر انسانی در استفاده از نيروی زمينی و هوايی دريغ نورزيده اند. برای درک جناياتی که يک دولت می تواند در حق ملت خود اعمال کند همين بس که به ياد آريم حافظ اسد استراتژی «شهر سوخته» را در پاکسازی شهر حماه در سال ۱۹۸۱ به کار بست و اينک فرزند خلف او بشار، با بيش از چهل هزار کشته از «مردم خود» و آواره کردن قريب به دو ميليون سوری، «ده ها شهر سوخته» بر جا نهاده است.

توصيه های خامنه ای به طرفين نزاع در سوريه

در حالی که جنگ داخلی در سوريه نزديک به بيست ماه ادامه دارد، به تازگی جمهوری اسلامی سياست خارجی خود را به سوی اعتراف و شناسايی«اپوزسيون» اسد چرخانده است. تا پيش از اين، دستگاه تبليغاتی جمهوری اسلامی آنان را آشوبگر، هرج و مرج طلب و فريب خورده معرفی می کرد. اما اينک مدعی است که جمهوری اسلامی آماده ميانجيگری ميان دولت سوريه و مخالفان (اپوزسيون) است!

اين چرخش دير هنگام جمهوری اسلامی در زمانی است که دولت بشاراسد در مجمع عمومی محکوم، از سازمان کنفرانس اسلامی و اتحاديه عرب اخراج و اپوزسيون آن در اجلاس های متعدد از جمله در ترکيه و اخيراً در قطر به يک اتحاد قوی دست يافته و ارتش آزاد سوريه فتوحات زيادی عليه اسد به دست آورده است. در چنين شرايطی تمام هنر جمهوری اسلامی اين است که تازه پذيرفته است که بشاراسد در مقابل خود دارای اپوزسيون است!

واماندگی جمهوری اسلامی در درک بحران سوريه تا بدانجاست که علی خامنه ای «کدخدامنشانه» به اپوزسيون سوريه توصيه نموده «سلاح را زمين بگذارند تا دولت سوريه حرفشان را بشنود». (اگر مخالفان در سوريه دست از سلاح بردارند امکان مطالبه از دولت برای شنيدن نظرات مخالفان و اجازه دادن به آنها برای بيان مواضع خود وجود خواهد داشت. – سايت الف ۲۹ آبان ۹۱-)

يکی نيست به رهبرجمهوری اسلامی يادآور شود که اپوزسيون سوريه وقتی ۲۰ ماه پيش از اين مثل تونس و مصر و يمن و ليبی دست به اعتراض مدنی و تظاهرات آرام خيابانی زد چرا بشار اسد «صدای انقلاب سوريه» را نشنيد تا امروز دست به سلاح نبرند؟ مگر نه اين است که ارتش آزاد سوريه که اينک مسلح است از افسران با وجدان سوری شکل گرفته که حاضر به قتل و کشتار هموطنان خود نبودند؟ اگر بشاراسد را گوش شنوا بود که مناف طلاس (دوست ديرينه بشار و رييس گارد رياست جمهوری)، رياض حجاب (نخست وزير) و چندين تن از ديپلمات های ارشد سوريه و بسياری از مقامات ارتش از اين رژيم جدا نمی شدند؟

مواضع دوگانگه در سحنان خامنه ای تا آنجاست که می گويد: «چنانچه در هر کشوری، مخالفان از خارج آن کشور به سلاح مجهز شوند، بطور طبيعی، نظام حاکم نيز با آنها برخورد خواهد کرد».

نصرالله: تسليح حماس از اوجب واجبات است

رابطه تنگاتنگ حسن نصر الله و علی خامنه ای بر کسی پوشيده نيست. چنين کسی در حمايت از اقدام مسلحانه حماس در دفاع از خود در برابر حمله اسرائيل، مسلح کردن حماس را از «اوجب واجبات» دانسته و از حقيقتی پرده بر می دارد که بر اساس آن اعتراف می کند جمهوری اسلامی در مسلح کردن حماس نقش داشته است.

بنا به اعلام رسمی حماس و اعلام مراتب تشکر و قدردانی اين سازمان از جمهوری اسلامی، موشک های به کار گرفته در جنگ ۸ روزه که با برد موثر به تل آويو رسيد از نوع موشک ايرانی (فجر ۵) بود. در همين خصوص حسن نصر الله گفت: « سوالی که هم اکنون مطرح است اين که با وجود محاصره (غزه)، چگونه اين حجم سلاح به غزه رسيده است و چه کسی غزه را مسلح کرده است؟ ... نقش جمهوری اسلامی ايران و سوريه در اين موضوع کاملا قابل مشاهده است...امروز گشايش مرزها و رساندن سلاح به غزه از "اوجب واجبات" است. – سايت الف ۲۹ آبان ۹۱-

نتيجه گيری: مواضع پارادوکسيکال جمهوری اسلامی

اگر مدعای جمهوری اسلامی (و حزب الله) آن است که بنا به تجربه ثابت شده اسرائيل را گوش شنوا برای شنيدن سخن حق طلبانه فلسطينيان نيست مگر به زور اسلحه، همين ادعا را اپوزسيون سوريه دارد که بشار اسد را نيز گوش شنوا برای شنيدن سخن حق طلبانه ملت سوريه نيست مگر به زور اسلحه. پس چرا بايد ارتش آزاد سوريه سلاح را بر زمين نهند؟

اگر سخن علی خامنه ای به مخالفان اسد سخنی است برخواسته از عقل و منطق که آنان سلاح از کف برنهند تا اسد حرف آنان را بشنود، همين ادعا را نيز اسرائيل دارد که حماس (و حزب الله) سلاح بر زمين نهند تا اسرائيل حرفشان را بشنود به ويژه اينکه بخشی از فلسطينيان (فتح) با کنار گذاشتن مشی مسلحانه عملاً به نوعی از حقوق خود (خودگردانی در بخشی از سرزمين های فلسطينی) دست يافته اند. پس چرا نصرالله می گويد که تسليح حماس از اوجب واجبات است و چرا جمهوری اسلامی رسماً اعلام داشته که از حماس حمايت نظامی کرده است؟

آنچه از مواضع پارادوکسيکال جمهوری اسلامی در نزاع داخلی سوريه از يک سو و نزاع اسرائيل- حماس از سوی ديگر برشمرده شد، يکی از صدها مواضع متناقض جمهوری اسلامی در سياست خارجی و مسائل داخلی است. صدها مثال از مواضع متناقض در کارنامه جمهوری اسلامی است که گشون آن ها فرصت ديگری را می طلبد اما آنچه مهم است اين که رژيمی گرفتار آمده در مواضعی متناقض چگونه می تواند مقبوليت داخلی و وجاهت خارجی داشته باشد.

رادیوفردا
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر