صفحات

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

هيروديس پادشاه بدنبال قتل يك كودك



درزمان سلطنت هيروديس , چند عالم ستاره شناس از مشرق زمين, از "سرزمين ايران" به اورشليم آمده پرسيدند: "كجاست آن كودكي كه بايد پادشاه يهود گردد؟ ما ستاره او را در سرزمينهاي دوردست شرق ديده ايم و آمده ايم تا او را بپرستيم٠ "

وقتي اين مطلب به گوش هيروديس پادشاه رسيد سخت پريشان شد٠ تمام مردم اورشليم نيز از ماجرا آگاهي يافتند٠ او تمام علماي مذهبي قوم يهود را فراخواند و از ايشان پرسيد: " طبق پيشگوئي پيامبران, مسيح در كجا بايد بدنيا بيايد؟ ايشان پاسخ دادند: "بايد در بيت لحم متولد شود زيرا ميكاي نبي چنين پيش بيني كرده است: اي بيت لحم, اي شهر كوچك, تو در يهوديه دهكده اي بي ارزش نيستي, زيرا از تو پيشوائي ظهور خواهد كرد كه قوم بني اسرائيل را رهبري خواهد نمود٠ "

قسمت دوم

آنگاه هيروديس پيام محرمانه اي براي مجوسيان ستاره شناس فرستاد و از ايشان خواست تا به ملاقات او بيايند و به او اطلاع دهند كه اولين بار ستاره را در چه زماني ديده اند٠ پس به ايشان گفت: " به بيت لحم برويد و به دنبال آن طفل بگرديد٠ آنگاه نزد من بازگشته به من خبر دهيد تا من نيز بروم و او را بپرستم٠ "



پس از اين گفتگو ستاره شناسان به راه خود ادامه دادند٠ ناگهان ستاره را ديدند كه در پيشاپيش آنان حركت مي كند تا به بيت لحم رسيده, بالاي جائي كه كودك در آنجا بود ايستاد٠ ستاره شناسان از شادي در پوست خود نمي گنجيدند.

وقتي وارد خانه اي شدند كه كودك و مادرش مريم در آن بودند, پيشاني بر خاك نهاده كودك را پرستش كردند٠ سپس هداياي خود را گشودند و طلا و عطر و مواد خوشبو به او تقديم كردند٠ اما در راه بازگشت به وطن از راه اورشليم مراجعت نكردند تا به هيروديس گزارش بدهند, زيرا خداوند در خواب به آنها فرموده بود كه از راه ديگري به وطن باز گردند٠


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر